loading...
pOfaK
hosein heidari بازدید : 43 سه شنبه 11 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

به نام خداوند احد و واحد که هیچ گاه جز او کسی را نپرستیدم و برای او شریکی قائل نشدم.

آنچه در زیر می آید به گونه ای کاملا مستند حقایق تکان دهنده ای را افشا میکند که من در طول عمر کوتاهم وقتی به عنوان عامل نفوذی وارد در فرقه ی گمراه شیطان پرستی شدم با آن مواجه گشتم و حالا میخواهم همه ی اصرار آنها را افشا کنم و دست این رو سیاهان را رو کنم:

فرقه ای که من بدان راه یافتم،در حالی که نور ایمان در دلم می تاپید،فرقه ی شیطان پرستی "زاندر لوی Szandor Levi بود که دبدبه و کبکبه ی بسیاری داشت و امتحان های زیادی از آدم میگرفتند تا اجازه ی ورود به آن بدهند مثلا باید درحالی که لخت بودی دماغت را میگرفتی و فقط از دهنت نفس میکشدی در حالی که هوا هم بسیار سرد بود اما من در یک جای بدنم آتروپات جا سازی کرده بودم و اصلا هم سردم نمیشد و این آزمون و آزمون های مشابه را با سربلندی از سر گذراندم و در نهایت موفق به دیدن رئیس این فرقه ی گمراه شدم که مشغول انجام مراسم شیطان پرستی بود کله ی یک بز را گرفته بود و سعی داشت به آن سالتو با رانداز بزند و من در حالی که چشمانی پر اشک و دلی مملو از خوف خدا داشتم و زیر لب ذکر میگفتم به او نزدیک شدم و گفتم:سلام آقای لوی میشود به من شیطان پرستی آموزش دهید؟ لوی در حالی که داشت نفس نفس میزد برگشت و گفت:خواهش میکنم تو تاج سر مایی علی آقا. من که از مرام و معرفت او شوکه شده بودم یک لحظه یادم رفت که ذکر بگویم و خشکم زد اما به سرعت خودم را جمع و جور کردم و برای اینکه به او رکبی زده باشم جواب دادم:سروری! و بعد برای اینکه او را سه قبضه کنم و اصلا به من شک نکند پریدم دست گردنش انداختم و ماچش کردم.

روز های بعد کار ما همش انجام مراسم شیطان پرستانه بود صبح از خواب پا میشدیم در آب سرد دوش میگرفتیم و لیمو ترش میخوردیم لوی خیلی شکم گنده و احمق بود اما من حسابی چسبیده بودم و از جان و دل مراسم انجام میدادم به طوری که او اگر یک لیمو ترش میخورد من دو تا میخوردم حتی گاهی اوقات اینقدر زیاده روی میکردم که لوی به عقل خود شک میکرد. ظهر ها و عصر ها کارمان کشتی گرفتن با بز ها و خواندن انجیل شیطانی satanic bible بود. حالا میخواهم قدری از آیات گمراه کننده و سراسر آتش این کتاب را برای شما بخوانم تا با هر کلمه اش لعنتی بر شیطان، لوی و سایر شیطان پرستان بفرستید:

"به نام شیطان(من در دل خودم میگفتم لعنت بر شیطان)ما شیطان،بز،لیمو ترش،خون انسان و غیره را دوست داریم(من در دلم میگفتم لا الی الله الا الله!)ما شیطان را میپرستیم و فقط از او کمک میخواهیم در ضمن مسواک هم فراموشمان نمیشود(من میگفتم استغفرالله)شیطان ارباب ماست حتی بهتر از ارباب حلقه ها."

انجیل شیطانی قسمت 11 ،آیه ی 21 .

(این کتاب را لوی همیشه در جیب پیژامه ی پشمی خود مخفی میکرد،اما در نهایت من جای این پیژامه را که در صندوقچه ی ننه بزرگ او بود پیدا کردم و آن را کش رفته در اولین فرصت به بدترین شکل آتشش زدم والسلام)

مراسم شب ها اما از همه دشوار تر و پدر درآرتر بود. به این صورت که باید کنار یک نفر دیگر میخوابیدی و تا حد دیوانه شدن با نماد های شیطان پرستی مثل موسیقی متال و ستاره ی پنج پر او را آزار می دادی.من یک بار به خاطر علاقه ای که لوی به من پیدا کرده بود افتخار این را یافتم که در کنار او بخوابم و بعد با ضبط 1000 واتی که در شورتم قایم کرده بودم با پخش موسیقی متال توانستم مثل چی او را بترسانم و بعد از آن لوی دیگر در کنارم نخوابید.

شیطان پرستان عادات زشت بسیاری داشتند که من با توجه به دین مبین اسلام برخی از آنها را در اینجا به نقد کشیدم: مثلا آنها هیچ وقت به هم سلام نمیکردند و فقط با دست به هم اشاره میکردند و برخی اوقات پشت سرهم غیبت میکردند و سر مراسم شیطان پرستی حاضر نمیشدند یا موجبات آزار خود یا دیگران را فراهم میکردند مثلا یک بار اتاق را به حدی تاریک کرده بودند که من پایم به لوی گیر کرد و با مخ زمین خوردم و هم خودم آسیب دیدم و هم مراسم او را خراب کردم.کلا دین اسلام دین صلح و برادری و برابری است که هیچ جا را تاریک نمیکند و من آن را بسیار دوست میدارم.

پس از گریختن از چنگال لوی و طرافداران نگون بخت او اقدام به انتشار این اسناد تکان دهنده در مورد شیطان پرستی و مراسم مخوف آن کردم و حتی علاقه ی لوی به من به حدی بود که پس از انجام این کار هم از من نبرید و تا آخر عمر مرا دوست میداشت و حتی یکی دو بار پس از مرگ او مقام جانشینی کلیسا ی شیطان پرستی به من پیشنهاد شد که من با غرور و افتخار در حالی که یاد خدا را در دل داشتم پس از تفکر کافی این پیشنهاد را رد کردم که در مقابل همه ی این اعمال شجاعانه جوایز بسیاری به من تعلق گرفت از جمله:

جایزه ی مرد سال مسلمان از طرف انجمن زنان مسلمان قاهره

جایزه ی روشن گری در اسلام از طرف انجمن اخوت مسلمین قزوین

مقاله ی برگزیده ی همایش اسلام و ادیان نوظهور در دوره ی اول و سوم

جایزه ی یونیسف در سال 1994 به خاطر تلاش های انسان دوستانه و از خود گذشتگی

جایزه ی ادبی خرس نقره ای برلین به خاطر نثر شاداب و مفرح و تحقیر تمام عیار شیطان پرستان

جایزه ی سال انجمن هواداران انتوآن زاندر لوی

...

با تشکر از شما که وقت گذاشتید و این مطلب را خواندید.امیدوارم این رنج و سختی های مرا سرمشق قرار دهید و هیچ گاه به فکر شیطان پرستی نیفتید و همواره خدای یکتا را بپرستید.

برچسب ها شیطان پرستی ,
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    نظرتون درمورد وبلاگ چیه؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 208
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 3
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 49
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 55
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 55
  • بازدید ماه : 145
  • بازدید سال : 588
  • بازدید کلی : 14,898
  • کدهای اختصاصی